فدرالیسم

نقد و بررسی هایی پیرامون فدرالیسم

فدرالیسم

نقد و بررسی هایی پیرامون فدرالیسم

شکست تجربه فدرالیسم قومی در عراق


سالار سیف الدینی

پس از حمله امریکا به عراق و گشوده شدن فصل دیگری در تاریخ این کشور،قانون اساسی آن بر اساس فدرالیسم قومی تدوین شد. بیشتر کشورهای فدرال از الگوی قومی پیروی نمی کنند،تنها جوامعی خاص و گاه بحران زده این تقسیم بندی را می پذیرند. ولی هنوز دو ماه از خروج نیروهای امریکایی از عراق نمی گذرد که در غیاب آنان زمزمه هایی از دولت محلی اقلیم کردستان در خصوص احتمال اعلام استقلال شنیده می شود. امریکا آمد و رفت ولی ورود و خروجش سر منشاء تحولات ساختاری شد.

پس از برپایی فدرالیسم در عراق در کشور ما نیز برخی از جریان ها از لزوم انتخاب نظام فدرالی سخن گفتند و بدون مطالعه موضوع و تجربه دیگر کشورها،بنا را بر این اصل گذاشتند که گویا تمام نظامات فدرال،مانند عراق برمبنای مرزهای قومی شکل یافته اند.صرف نظر اینکه تجویز کنندگان این روش،فدرالیسم را به خوبی نشناخته و بدون مطالعه و تامل کافی در این خصوص نظر می دهند و صرف نظر از اینکه ایران یکپارچه نیازی به چنین تقلید مضحکی ندارد،اکنون صدای شکستن بنیانهای سست آن را در عراق می شنویم. شاید برای کشوری غیر طبیعی همچون عراق که نه بر اساس اراده عده ای از مردم،بلکه به خواست انگلستان پس از جنگ اول ایجاد شده بود،فدرالیسم بهترین شیوه کشورداری می توانست باشد،اما فدرالیسم قومی، هرگز!

مدعیان فدرالیسم در ایران که با تقلید از عراق الگویی قهقرایی را به ما نشان می دادند، فدرالیسم را هدف غایی می پنداشتند،ولی باید پرسید،اکنون که این الگو در حال فروپاشی است و لااقل یکی از طرفین هیچ تعهدی نسبت بدان احساس نمی کند،هنوز به درستی چنین راه حلی میتوان باور داشت؟

اندکی صریح تر باشیم.احتمالا بارزانی نیز از ابتداء در اندیشه جداسری از عراق بود اما زمینه های شکل گیری چنین اقدامی را مفقود می دید. معمولا گام اول تجزیه یک کشور، فدرالیسم است.زیرا به هر حال تحدید حاکمیت ملی به نحوی کمرنگ تر محسوب می شود. همه اینها در شرایطی است که اقلیم،در قانون اساسی فعلی،جایگاه و موقعیتی دارد که چیزی بیش از فدرالیسم است.حق وتو،حق داشتن نیروهای مسلح،وزارت خارجه و امکان تصمیمات گسترده در زمینه های اقتصادی و... که هیچ یک در سایر نظام های فدرال اجازه داده نمی شود. عراق از این بابت یک استثناء بود. ولی با اینحال این تجربه دستکم در کلام شکست خورده است.

البته اینکه کردهای عراق استقلال یابند یا نه،حقی است مربوط به این مردم و فی نفسه حسن و قبحی ندارد،اما یک الگوی شکست خورده دیگر از مدل "فدرالیسم قومی" در برابر ما قرار می گیرد.اصولا هر تقسیم بندی که بر اساس قومیت و ریشه اتنیکی انسان ها انجام شود، دردسرآفرین و غیر عقلانی است.ملیت بر اساس قرارداد اجتماعی و یک خیر مشترک، شکل می گیرد، ولی قومیت به قول ماکس وبر، یکی آزار دهنده ترین مفاهیم است که بر اساس غریزه و جدای از اراده افراد و حتی گاه در برابر "فردیت" مردم صورت بندی می شود.

عصر پس از فروپاشی شوروی،دوران آزاد شدن غول «بنیادگرایی قومی» از شیشه بود. از بالکان تا قفقاز و آسیای میانه تا افریقا،توسعه و دموکراسی را تهدید می کرد. بنیادگرایی قومی در هر جا که قدم نهاد، پیشداوری و حب و بغض را جایگزین،منطق و خردورزی کرد، هیچ جامعه ای از آن مصون نماند،و کشتار و ترور جایگرین،توسعه و دموکراسی شد.عقب افتاده ترین مناطق در کشورها،مناطقی هستند که بنیادگرایان قومی به شدت در آن فعالیت می کنند و حضور دارند.انسان ها برای رسیدن به توسعه نیازمند عبور و فراموش کردن ریشه های خیالی خونی و تعلقات خاص گرایانه و اندیشیدن به هدفی والاتر به نام کشور و ملت می باشند.

 متاسفانه در اطراف و اکناف کشور ما تعداد مرزها و دولت هایی که بر اساس قومیت پدیدار می شوند در حال افزایش است،جدای از تهدیدات امنیت ملی، چنین روندی برای ما خوشایند نیست زیرا پس لرزها و تاثیراتش به ایران نیز می رسد و سبب بازتولید گفتمان بنیادگرایی قومی می گردد.بنیادگرایی از هر گونه، به ویژه قومی برای جامعه ای به مانند ایران که خواستش دموکراسی و توسعه بیشتر است،سمی مهلک محسوب می شود.اما هنوز به دهها دلیل می دانیم که ایران، ترکیه و عراق نخواهد شد.