جنگ دوم خلیج فارس و اشغال عراق از سوی ارتش امریکا پیامدهای دور و نزدیک فراوان
داشت و یکی از آنها برآمدن فدرالیسم به عنوان بخشی از برنامه سیاسی بسیاری گروههای
سیاسی از قومی تا چپ بود. با هجوم امریکائیان و جدا شدن عملی و روز افزون کردستان
عراق در دو دهه گذشته، ناگهان خواستهای سازمانهائی مانند حزب کردستان ایران ــ
جای گرفته و پشتیبانی شده "اقلیم کردستان" که دیگر چندان ارتباطی به
بقیه عراق ندارد ــ از "دمکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان"
درگذشت و به فدرالیسم برای ایران رسید و واژههای خلق و قوم که تا آن زمان بر ادبیات
آن گروهها چیرگی داشت جایش را به ملیت، و به تندی، ملت داد و ملت ایران از واژگان
آنان پاک شد و ملیتها و ملتهای ایران، همه بر گرد زبان، جایش را گرفت. به
پشتیبانی حزب دمکرات کردستان گروههای دیگری به نمایندگی خود اعلام کردهی
”ملت" های عرب و ترک و بلوچ و ترکمن در کنگره ملیتهای ایران گردآمدند و
بازار تاریخ بافی و ملتسازی، و تنور کینه و نفرت از قومی تا حد نژادی گرم شد.
پایههای نظری این تلاشها که نیازی به نشان دادن دستهائی از بیرون ایران در آنها
نیست یکی حق دمکراتیک هر ملت برای تعیین سرنوشت است و دیگری یکی شمردن ملت و زبان،
و زبان به عنوان عنصر کمابیش منحصر ملیت. در کنار آنها پارهای محافل نزدیک به
نئوکانهای امریکائی، از حقوق سیاسی اقوام، و ایران به عنوان شرکت سهامی که هر کس
دلش بخواهد می تواند سهمش را بردارد و برود، نیز دم میزنند. آن نئوکانها در
رویاروئیشان با جمهوری اسلامی، به نفی ایران رسیدهاند که گویا با یا بی جمهوری
اسلامی به هر حال بیش از اندازه بزرگ است .
"فدرالیسم براساس ملیت در ایران ... [که] مناطق جغرافیایی ملیتها [هرکدام] یک واحد فدرال را تشکیل بدهند" از سوی سازمانهای قومی نه تنها به عنوان پاسخی به مسئله "ستم ملی" بلکه تنها راه رسیدن به دمکراسی در ایران جلوه داده میشود. این سازمانها به ضرب تکرار و با بی اعتنائی به استدلالها و راه حلهای دیگر میکوشند فدرالیسم را در میان نیروهای محالف جا بیندازند. آنها نه تنها پارهای عناصر فرصت طلب را جلب کردهاند.
ادامه مطلب ...
وبلاگ فدرالیسم در پی تبیین مبانی فدرالیسم و انطباق و مقایسه مباحث نظری آن با نمونه های موردی کشورها می باشد. از دید نگارنده/نگارندگان فدرالیسم الگوی خوبی برای پیاده کردن آن در جامه ایران به شمار نمی رود. فدرالیسم(فدرال به معنی وحدت است) رهیافتی است که با الگوی آن، کشورهای و سرزمین های جد از هم با مردمانی متقاوت کنار یکدیگر زندگی کنند و در عین حال دشواری های آن را نیز دارد. فدرلیسم الگویی است از کثرت به وحدت یعنی برای تامین وحدت برای واحدهای سیاسی جداگانه الگو فدرالیسم سودمند به شمار می رود زیرا از این طریق هم استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن واحدها تا اندازه زیادی تامین می شود و هم وحدت واحدها سیاسی با دولت مرکزی و هم چنین با یکدیگر.
ما فکر نمی کنیم که الگوی فدرالیسم برای کشورهای چند قومیتی(مذهب،دین و یا زبان) یا چند نژادی یا چند فرهنگی بتواند مفید باشد. تجربه دیگر کشورها (هند، پاکستان،نیجریه،یوگسلاوی پیشین، اتیوپی و...) در این مورد چندان قابل توجه نبوده است. ایران کشوری است که سابقه تاسیس آن به عنوان یک واحد سیاسی جدی بیش از بیست و پنج سده می گذرد. بسیاری از پژوهشگران تاریخ و همچنین عرصه مسائل هویتی بر این باورند که در دوران ساساتی تصوری نیرومند از کیستی و هویت ایرانی (هویت ملی) در ایران پیدا شده بود. به همین ترتیب سابقه نام «ایران» به صورت امروزی به همین دوران می رسد. «ایرانشهر» نامی است که از دوران ساسانی به کشور ما اطلاق می شده است. ایران در دوران صفویه بار دیگر استقلال سیلسی خود را به صورت کامل و همه جانبه پیدا کرد و تا دوران قاجاریه که بخشی از ایران ضمن قراردادهای تحمیلی از مام میهن جدا شد این انسجام به ویژه در فلات مرکزی حفظ شد. در میانه ها و اواخر دوران قاجار وحدت سیاسی – نظامی در ایران تا اندازه ی زیادی تضعیف شده و شیرازه ی امور از هم گسسته بود. اما با روی کار آمدن پهلوی اول انسجامی که نیازمند یک جامعه ی مدرن بودن به کمک روشنفکران و اندیشمندان و دیوان سالاران ایرانی به کشور بازگشت.
بنابراین ایران را نیازی به فدرالیسم آن هم از نوع زبانی یا قومی آنگونه که برخی از خارج کشور تبلیغ می کنند نیست. اولا در ایران معضل قومی/اتنیکی وجود ندارد زیرا ناسیونالیسم آن هم از نوع شوونیستی ! برای نظام جمهوری اسلامی، در اولویت نمی باشد. دوم در میان بدنه اقوام ایرانی شکافی دیده نمی شود و همه آن ها در کمال صلح و آرامش در کنار هم زیست می کنند و ویژگی های قومی یک فرد غالبا مبنای تصمیم و رفتار اجتماعی برای شهروندان نمی باشد. سوم اینکه در جوامع مدرن مباحث مربوط به هویت های قومی و محلی همواره کم رنگ می شوند و این روند طبیعی مسیر مدرنیزاسیون است که هویت های ملی و کلان برای شهروندان اهمیت بیشتری می یابند تا سایر هویت ها. آن گروه های قومی که دائم از بی توجی بدنه اقوام شان به هویت های محلی شکایت کرده و آن را نتیجه سیاست ها و برنامه ریزی های دولت سابق و لاحق می پندارند این مسئله را فراموش کرده اند.
ایران کشوری تازه تاسیس نیست که بافت جمعیتی آن یک نواخت باشد و بدنه اقوام آن در یک ناحیه ثابت جغرافیایی ساکن باشند. همواره جمعیت هایی از اقوام در میان سایر اقوام زیسته اند. ازدواج های برون قومی در ایران رواج زیادی دارد و بسیاری از خانواده های عقبه ای سایر شهرها به ویژه در پایتخت دارند. همچنین بسیار از خانواده های تهران ترکیبی از اقوام جداگانه هستند. شهرهای مانند کرمانشاه و ارومیه ،تهران بافت یکسانی ندارند و ترکیبی از چند قوم در آن زندگی می کنند. همچنین است شهر مذهبی قم و غیره. با توجه به این پیچیدگی ها و بسیاری دیگر که گفته نامد، تجویز فدرالیسم برای ایران شوخی بیش نیست.
ما در این وبلاگ تلاش خواهیم کرد در ضمن یادداشت های یادداشت ها و نوشته های کوتاه تولیدی نکات و مسائلی را در مورد مقوله فدرالیسم در معرض دیده خوانندگان و کاربران اینترنی ایرانی قرار دهیم. نوشته هایی که مستقیما از سوی ما (یک دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و یک دانشجوی رشته جامعه دانشگاه تهران) تولید می شوند اصل بر ساده نویسی و کوتاه نویسی است به گونه ای که خواندن آن از حوصله کاربران خارج نباشد. سایر مقالاتی که ممکن است از سوی دیگر نویسندگان تنظیم شده باشد و در راستای ما بحث ما سودمند محسوب شوند نیز در وبلاگ جای داده خواهند شد.
خوانندگان می توانند دیدگاه های خود را با ما در میان بگذارند.
abbas.tofargan9@googlemail.com